جدول جو
جدول جو

معنی کری بنده - جستجوی لغت در جدول جو

کری بنده
(کَ بَ دَ / دِ)
خربنده:
خری آبکش بود و خیکش درید
کری بنده غم خورد و خر می دوید.
نظامی.
رجوع به کری ّ، کرا و کراء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریابنده
تصویر دریابنده
آنکه کسی یا چیزی را دریابد، آنکه مطلبی را بفهمد، زیرک، هوشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
فریب دهنده، آنچه یا آنکه دیگری را فریب داده و گول می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری بند
تصویر پری بند
کسی که برای تسخیر جن و پری افسون بخواند، پری افسا، پری افسای، پری خوٰان، پریسا
فرهنگ فارسی عمید
(گُ بَدَ / دِ)
چاپار. پیک. قاصد:
فرستاده را خلعت آراستند
پس اسب گسی بندگان خواستند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ)
کردبندی. تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتهای تقریباً مساوی. (از فرهنگ فارسی معین). تقسیمات زمین زراعی و باغچه به قطعات مستطیل شکل محدود به مرزهای برآمده از خاک. و رجوع به کرت شود
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
عاقل. هوشمند. ذهین. زیرک. (ناظم الاطباء). خادش. درّاک. شاعر. فقیه. (منتهی الارب). فهم فهیم. (دهار). مدرک. مدرکه. ندس. (منتهی الارب) : این دو کس باید که از همه مردان جهان کاملتر وعاقلتر و دریابنده تر باشند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 92 و 93). مادریابندۀ طریقۀ شما نیستیم. (انیس الطالبین ص 188). اعقال، دریابنده کردن سخن. و رجوع به دریافتن شود، از صفات باری تعالی است: مهربان است و بخشایندۀ بزرگ است و غالب دریابنده است و قاهر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دریابنده
تصویر دریابنده
آنکه دریابد ادراک کننده، عاقل هوشمند، زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر بنده
تصویر خر بنده
نگاهبانی خر مهتر الاغ، آنکه الاغ را کرایه دهد، جمع خربندگان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه تسخیر جن کند افسونگر جن گیر پری خوان پریسای پری افسا پری افسای، جمع پری بندان
فرهنگ لغت هوشیار
پیک قاصد چاپار، جمع گسی بندگان: فرستاده را خلعت آراستند پس اسب گسی بندگان خواستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
فریب دهنده، دلفریب: تاکسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش دروپوشم و حیلتی فریبنده از صنعت صیاغت خاطر خود برو بندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسی بنده
تصویر گسی بنده
((گُ. بَ دِ))
پیک، قاصد، چاپار، جمع گسی بندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
((کَ. بَ))
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمت های تقریباً مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پری بند
تصویر پری بند
((~. بَ))
مانند پری، افسونگر، جن گیر، پری سای، پری خوان، پری افسا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
((فِ یا فَ بَ دِ))
فریب دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
Dashing, Insidious, Roguish, Seductive, Seductively, Tantalizingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
éblouissant, insidieux, espiègle, séduisant, de manière séduisante, de manière tentante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
deslumbrante, insidioso, travesso, sedutor, de forma sedutora, de maneira tentadora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
mempesona, licik, menggoda, secara menggoda
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
göz alıcı, sinsi, hilekar, baştan çıkarıcı, baştan çıkarıcı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
目を見張るような , 陰湿な , ずる賢い , 魅力的な , 魅惑的に , 魅力的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
耀眼的 , 潜在的 , 狡猾的 , 吸引人的 , 诱人地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
מסנוור , רמאי , רַמַּאי , מְפתֵה , בצורה מפתה , בצורה מפתה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
눈부신 , 교활한 , 교활한 , 유혹적인 , 유혹적으로 , 유혹적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
oogverblindend, verraderlijk, sluw, verleidelijk, verleidelijke, op een verleidelijke manier
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
चमकदार , कपटी , चालाक , आकर्षक , मोहक रूप से , ललचाने वाले रूप में
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
ослепительный , коварный , хитроумный , соблазнительный , соблазнительно , маняще
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
abbagliante, insidioso, astuto, seducente, seduttivamente, in modo tentatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
deslumbrante, insidioso, travieso, seductor, seductoramente, de manera tentadora
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
сліпучий , підступний , хитрий , спокусливий , спокусливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
oszałamiający, podstępny, przebiegły, kuszący, uwodzicielsko, kusząco
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
atemberaubend, heimtückisch, schurkisch, verführerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فریبنده
تصویر فریبنده
angavu, mnyaofu, mdanganyifu, ya kuvutia, kwa kuvutia, kwa kushawishi
دیکشنری فارسی به سواحیلی